شهردار هویج

گر چهره بنماید صنم پر شو از او چون آینه ور زلف بگشاید صنم رو شانه شو رو شانه شو

شهردار هویج

گر چهره بنماید صنم پر شو از او چون آینه ور زلف بگشاید صنم رو شانه شو رو شانه شو

عبور


کاش هنوز وجود م روی زمین برکت گذشته رو داشت
کاش عقل ودلم هنوز میتونستن با هم عشق بازی کنن
کاش مجبور نبودن همدیگرو فراموش کنن
کاش هنوز وقتی از کنار بچه گربه ای که از سرما رو یه جای گرم کز کرده رد می شدم از ترس فرار نمی کرد
کاش هنوز وقتی شاهد بی عدالتی و نا حقی بودم صدام تو سینم خفه نمیشد و آسمون میشگافت و شب از ناراحتی خوابم نمیبرد
کاش هنوز "کامدین" همبازی 4 سالگیم الان تو حیاط منتظرم بود
کاش خدا "کاش"رو نمی آفرید
کاش اونقدر مست بودم که برام واضح بود که تو کار خدا دخالت نکنم
کاش این موسیقی اینقدر زیبا نبود که کابوس زندگیمو مجسم کنه
کاش این مضراب ها از ضخمه های زندگی یواش تر تو سرم میکوبیدن
.
..
...
کاش این آخرین کاش دنیا باشه...

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:56 ق.ظ

چیست این چرخ بلند ساده بسیار نقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
وین چه استغناست یارب
این چه قادر حکمت است
کاین همه رنج نهانست و مجال آه نیست

سمانه یکشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:30 ب.ظ

نه !تموم نمی شه !زندگی همش همین کاش هاست
گاهی فکر می کنم ما تنها چیزی که از زندگی حس می کنیم حسرته

یادم میاد یه زمانی تموم شده بود
امیدوارم خداوند هیچ داده ای را باز نستاند

گرفتی جامه فضل مرا از من صبورانه کله را از نمد کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد